داستان واقعی از زبان دکتر العریفی...

ساخت وبلاگ

دكتر العريفى قصه ى را روايت كرد كه خودش از زبان يكى از قاضى ها در رياض شنيده بود. گفت: شخص تاجرى فوت كرد، و سرمايه و ميراث گيرى از نزديكانش پيدا نشد، تمام سرمايه اش به تحت تأمين دولت آورده شد، بعد از جستجوى بسيار سه تن از أقارب دور او را دريافتيم و به محكمه إحضار كرديم، وقتى هر سه آمدند و من (قاضى) همراه شان صحبت كردم كه فلان بن فلان را مى شناسيد، دو تاى آنها گفتند؛ بلى از قوم هاى دور ما است، يكى از آنها اول منكر شد، بعد از اينكه برايش توصيه كردم كه دولت شما را از طريق سيستم كمپيوتر پيدا كرده و منكر شدن جرم شمار مى شود، مرد سومى نيز اعتراف كرد كـه، از جمله أقارب دور دور است. قاضى برايشان تشريح كرد كه او مرده، (آنها اصلاً از مرگش خبر نداشتند) تمام سرمايه اش از ميراث به شما تقسيم مى شود، اينجاست كه يكى آنها از مرگ آن گريه كرد و ديگرى تأسف ديگرى باور نمى كرد، گفتند؛ الله متعال مغفرتش كند. يكى از آنها پرسيد؟ جناب قاضى ما را به مسخره گرفتى يا اين حقيقت است؟ قاضى پول هنگفتى، تقسيم هر كدام را جلو شان گذاشت، اينجاست كه هر سه باور كردند، به هر كدام سه سه ملیون ريال رسيد. همه بهت زده شده بودند، قاضى گفت: اينهمه پول از شماست، ولى يك تقاضاى كوچك دارم، مسجدى در محل ما نيمه كاره است، اگر هر كدام، ده ده هزار ريال بدهيد مسجد تكميل مى شود، يكى گفت: واللهِ اى قاضى من بسيار قرضدار هستم و مشكل فاميلى دارم... ديگرى گفت: من باز به حساب شما حواله مى كنــم، حالا با فاميل خود بايد مشوره كنم... سومى تمامى پول را طرف من (قاضى) تيله كرده و گفت: تمام اين پول را بگير و مسجد را بنا كن و در مساجد ديگر متباقى اش را بفرست، پولى كه به صاحبش وفا نكرد، بمن چطور وفا خواهد كرد. آرى عزيزم، اين پول و دارايى به هيچ انسانى وفا نكرده است، پس بايد انسان در زندگى خود در راه خدا مصرف كند.


جهادستان...
ما را در سایت جهادستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ejahadistan3 بازدید : 160 تاريخ : جمعه 19 خرداد 1396 ساعت: 12:36